کد مطلب:315274
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:188
به مرض قند مبتلا شدم
شخصی به نام سید عباس مامیشه از خادمان حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام كرامتی را این گونه نقل كرد:
زایری ایرانی در سال 1954 میلادی - اوایل انقلاب دكتر مصدق - به كربلا مشرف شد. از من خواست برای او زیارت بخوانم. من زیارت نامه را خواندم و پس از پایان زیارت، مبلغ قابل توجهی به من داد و گفت: این مبلغ را میان فقرا و نیازمندان تقسیم كن.
مبلغ مذكور را گرفتم و از علت آن سؤال كردم.
گفت: به مرض قند مبتلا شدم كه ابتدای آن اول ماه محرم بود. روی به درگاه خداوند نمودم و از خداوند به واسطه ی حضرت عباس علیه السلام طلب شفا نمودم. پس از مراجعه به پزشكان متعدد گفتند: حال شما رو به بهبودی است و احتیاج به معالجه ندارد.
ولی من اطمینان پیدا نكردم، تا این كه شبی از شب ها در عالم رؤیا مرد بزرگوار و باوقاری را در نزدیك خودم مشاهده كردم كه ایستاده و می فرماید: مطمئن باش! حاجی تقی! به راستی كه خداوند بعد از آن كه من دعایت كردم تو را از این مرض شفا داده است.
گفتم: شما كیستی؟
فرمود: من همان كسی هستم كه او را نزد خداوند واسطه قرار دادی كه خداوند به تو عافیت دهد.
گفتم: شما آقای من، حضرت عباس علیه السلام هستید؟
فرمود: آری.
[ صفحه 532]
دست آن بزرگوار را بوسیدم و رفتم. بعد از آن از خواب بیدار شدم و خدا را شكر و سپاسگزاری نمودم و قرار گذاشتم به كربلا بیایم و مرقد آن بزرگوار را زیارت كنم و خوشحالی كه الآن در چهره ام می بینی از بركات حضرت عباس علیه السلام می باشد. [1] .
[1] همان مصدر ص 46.